اسکار وایلد، با وجود وضعیت مالی نهچندان خوبی که داشت، همیشه از نظر ظاهری مثل یک اشرافزاده بود. او مهمترین نویسندهای است که ستایشگر مطلق زیبایی است؛ چه این زیبایی را با طعنه و کنایه و از زاویه زشتی، در رمان بلندش، تصویر دوریان گری (تنها رمان او) به تصویر بکشد، یا آن را از زاویه دنیای پاک کودکان در داستان کوتاهش «غول خودخواه» ببیند.
زیباییپرستی اسکار وایلد
اسکار وایلد در کتاب تصویر دوریان گری مینویسد: «ولی زیبایی، زیبایی حقیقی، جایی پایان میگیرد که بیانی خردمندانه آغاز میشود. خرد در خودش حالتی از اغراق است و هارمونی هر چهرهای را ویران میکند.» و وقتی به «غول خودخواه» میرسد اینگونه مینویسد: {غول} دیگر نمیتوانست {با بچهها} بازی کند. روی مبلی مینشست، بازی بچهها را تماشا میکرد و باغش را تحسین میکرد. میگفت: «من گلهای زیبای بسیاری دارم، ولی بچهها زیباترین گلهای این باغ هستند.»
همین زیباییپرستی اسکار وایلد بود که از او چهره منفوری در طبقه متوسط انگلستان ساخته بود. البته رسانهها در این احساس عامه نقش بسزایی داشتند و با پرگوییهای خود به این احساسات دامن میزدند. مردم عادی انگلستان هم که از چیزهای بدیع و ذوق و سلیقههای ویژه روگردان بودند، او را فاسد میدانستند و طرز رفتار او هم نهتنها از این وضعیت نمیکاست بلکه چون خودش نبوغ را بالاتر از هر قانون و عرفی میدانست، روزبهروز این دشمنیها بیشتر میشد.
ولی او، خود، در زیباییها و در هنر که منظر زیباییهاست، غرق شده بود و به شکل تمام و کمال نفس خود را فراموش کرده بود. او به آندره ژید مولف کتاب «مائدههای زمینی» گفته: «کتابتان بسیار خوب است! اما از استعمال ضمیر من خودداری کنید. در هنر، اول شخص مفهومی ندارد.»
اسکار وایلد در مهمترین اثرش، «تصویر دوریان گری» قهرمانهای کتاب را از طبقات دلخواه خودش در جامعه برمیگزیند، از دید آنها، حوادث و وقایع تلخ زندگی را نگاه میکند و از تاثیر محیط و اجتماع بر روحیه شخصیتهای کتابش غافل نمیماند. آنچه این کتاب را از آثار بزرگ ادبی جهان متمایز میکند ستایش بیش از حد، بهتر است بگوییم در حد افراط او از زیبایی است؛ تا آنجا که هر کار نیکی را در پوششی از وصف جمال طبیعت به رشته تحریر درآورده است.
درونمایه تصویر دوریان گری
در تصویر دوریان گری زیباییپرستی مهمترین موتیف است و با تصویر کردن دوگانگی در زندگی گره خورده است. درونمایه اصلی رمان درباره زیباییپرستی است که صرفا به شکل چیزی انتزاعی در خدمت توهمزدایی، به جای تکریم، از زیبایی پیش میرود. وایلد لذت دوریان را از زندگیای دوگانه به شکل برجسته نشان میدهد. دوریان گری نهتنها از این احساس در خلوت خودش لذت می برد، بلکه وقتی 24 ساعت پس از قتلی که انجام میدهد، در جمعی حاضر میشود، از این احساس وحشتناک خود لذت میبرد.
او در تصویر دوریان گری زیبایی درونی را از زاویه انحطاط شخصیت داستانش بررسی میکند. اسکار وایلد در این رمان از دوگانگی شخصیت داستان «ماجرای عجیب دکتر جکیل و آقای هاید» رابرت لویی استیونسن که آن را ستایش میکرد، بهره میگیرد و انحطاط اخلاقی شخصیتش را به تصویر میکشد. سبک متصنعی که در هر صفحه این رمان دیده میشود، قدرت هیجانانگیزی این اثر را، که در هر حال کاملترین و بارزترین نمونه مکتب رو به انحطاط انگلستان در اواخر قرن نوزدهم است، کاهش میدهد.
این اثر نشانه واکنش شدید و تهورآمیزی در برابر عصر ملکه ویکتوریا و در برابر اخلاق سراپا وسواس طبقه فرادست است؛ طبقهای که ادعا داشت هنر را ابزار تعلیم و تربیت سازد. این رمان، که غنای انشا و ابداع نویسنده، در خلال آن، موفقیتآمیزترین بیان خویش را پیدا میکند، به سبکی بسیار درخشان و ظریف نوشته شده است. وایلد، با این اثر، بر آن بود که نشان بدهد هنر، که با یگانه قوت و نفوذ خویش مرزهای نیکی و بدی را نابود میکند، چه تحول و تغیر نیرومند و موثری در واقعیت پدید میآورد.
وایلد در نویسندگی سبک ویژهای دارد؛ با اینکه داستان خود را در نهایت سادگی بازگو میکند، ولی درک مضمونش چندان ساده نیست. گفتارهای نغز اوست که خوانندههایش را میفریبد، تا حدی که بسیاری از گفتارهای او به ضربالمثلهایی در زبان انگلیسی تبدیل شدهاند.
سبک نوشتاری
سبک نوشتاری اسکار وایلد در محتوایش غنی و مهم است. او از عناصر ادبی، مثل لحن، استعاره، کنایه و شخصیتپردازی با ظرافت استفاده میکند. تصمیم اسکار وایلد برای خلق رمان تراژیک و حتی تا حدی هجوآمیز تصویر دوریان گری کاملا بازتابی از دیدگاه او به طبقه فرادست است. گفتوگوهای این رمان پر از تضاد و کنایه است. سخنان سطحی لرد هنری وتون که دوریان گری را وسوسه میکند، منبع مهمی از تضادها و کنایههای این رمان است. برای مثال، او بازیل را نصیحت میکند که «تنها یک چیز در دنیا بدتر از این است که دربارهات صحبت کنند و آن این است که دربارهات صحبت نکنند.» وقتی او به شکل کنایهآمیزی تبدیل به شخصیتی غیراخلاقی میشود، مورد ریشخند قرار میگیرد و در این نقطه است که لحن وایلد لحنی قضاوتی میشود.
وقتی در آغاز رمان طبقه اشرافی را با تمسخر شایعات و ارزشهایشان هجو میکند، این موضوع با غرور دوریان که او را در نهایت به ورطه سقوط میکشاند، به یک تراژدی گذار میکند. با استفاده از چنین سقوط تراژیکی، خلوصی خلق میشود و صداقتی که در شخصیتها دیده میشود، بدون قضاوت میماند.
الن تری، هنرپیشه معروف تئاتر، پس از انتشارمجموعه «شاهزاده خوشبخت» در نامهای به وایلد نوشت: اسکار عزیز! داستانهایت واقعا زیبا هستند و من به خاطر آنها از صمیم قلب از تو سپاسگزارم. من از داستان «بلبل و گل سرخ» بیش از داستانهای دیگر خوشم آمد. امیدوارم روزی یکی از داستانهای این مجموعه را برای آدمهای خوب بخوانم. و یا شاید برای آدمهای بد بخوانم و آنها را خوب کنم.
یادداشتی از نادر قبلهای