چند سالی از انتشار کتاب «خوبی خدا» میگذرد، اما آثاری که در این کتاب کنار هم قرار گرفتهاند به قدری دلچسب و زیبا هستند که نمیشد دربارهاش چیزی نگفت. مجموعه داستانی با حضور نویسندگان درجه یک جهان نظیر جومپا لاهیری، ریموند کارور، هاروکی موراکامی و شرمن الکسی؛ وجود نام یکی از ایشان برای ترغیب کردنتان به خواندن کتاب، کافی است.
مجموعه داستان «خوبی خدا»
به طور معمول مجموعه داستانها کمتر از رمانها مورد توجه قرار میگیرند؛ این موضوع مختص کشور ما نیست و در همه جای دنیا هم رمان را بیشتر تحویل میگیرند و هم نویسندهاش را. به همین دلیل بود که چند سال پیش جایزه نوبل ادبیات را به مارگارت اتوود دادند تا ادای احترامی کرده باشد به داستان کوتاه. ما آکادمی نوبل نیستیم و سعی میکنیم مجموعه داستانهای خوب بیشتری را معرفی کنیم که حتما سراغشان بروید. کتاب «خوبی خدا» منتخبی است از بهترین داستان کوتاههایی که در نشریههای ادبی معتبر آمریکا به چاپ رسیده. این مجموعه شامل 9 داستان کوتاه از 9 نویسنده مطرح آمریکا است.
نویسندههای کتاب
کارهایی که در این کتاب گرد هم آمده نقطه اشتراکی با هم ندارند و هر کدام نوع نگاه نویسنده آن اثر را بازتاب میدهد؛ یکی چاشنی شوخی و طنز را به کار برده و دیگری از استعاره و قصهگویی استفاده کرده. البته این کتاب نیازی به معرفی و پیشنهاد ندارد، چرا که کافی است اسم نویسندههای حاضر در این مجموعه را بدانید تا یک لحظه هم برای خریدنش شک نکنید؛ ریموند کارور، جومپا لاهیری، هاروکی موراکامی، شرمن الکسی، الکساندر همن، پرسیوال اورت، مارجوری کمپر، گیب هادسون و الیزابت کمپر فرنچ. در ابتدای کتاب هم درباره هر کدام از این نویسندهها توضیح مختصری داده شده تا بیشتر با آنها آشنا شوید.
داستانی از شرمن الکسی
میخواهم کمی از داستان اول این مجموعه بگویم که داستان محبوب خودم است. داستان اول این مجموعه با نام «تو گرو بگذار، من پس میگیرم» از شرمن الکسی، مثل بسیاری از کارهای دیگر او، فضای سرخپوستی دارد و شخصیت اصلیاش هم یک سرخپوست است. شوخی و طنز هم که عنصر جدا نشدنی نوشتههای شرمن هستند.
این داستان ماجرای سرخپوست فقیر و بیچیزی را میگوید که به طور اتفاقی، لباس رقص مادربزرگ مرحومش را پشت ویترین مغازهای میبیند و بعد از صحبت با مغازهدار قرار میگذارند که تا 24 ساعت بعد، جکسون بتواند هزار دلار (البته با یک دلار تخفیف!) به او بدهد و لباس را پس بگیرد. روایت بامزه این داستان شما را همراه خودش میکشاند. شوخیها از ابتدا تا انتهای داستان حضور دارند. نگاهی به بند اول کتاب کنید: «امروز برای خودت خانهای داری و سقفی بالای سرت هست، فردا دربهدری. نمیخواهم دلایل خاص این دربهدری را نقل کنم، چون یک راز است، سرخپوستها هم باید تمام زورشان را بزنند که رازهای زندگیشان دست این سفیدپوستهای فضول نیفتد.» این داستان 28صفحهای طولانیترین اثر این مجموعه است اما روایت دلنشین و صمیمی به هیچ وجه نمیگذارد بیحوصله شوید.
داستان موراکامی
موراکامی نویسنده محبوب من نیست، اما داستان «شیرین عسلی» از او بسیار ساده و روان است و کمتر شبیه به آنچه پیشتر از او خواندهام بود. قصه دو پسر و یک دختر دانشجو را تعریف میکند که از روز اول دانشگاه با هم دوست و هر دو پسر ماجرا هم عاشق آن دختر میشوند؛ قصهاش به قصههای عامهپسند میبرد، اما روایتی نو همراه با جزئیات حس و حال آدمهای این داستان به اضافه گره زدن ماجرای این سه شخصیت با قصهای که برای بچه سایوکو تعریف میشود، داستان را دوستداشتنی کرده است.
ترجمه فارسی «خوبی خدا»
در انتها حیف است درباره ترجمه خوشخوان و یکدست امیرمهدی حقیقت حرفی نزنیم. همانطور که گفته شد داستانها از نویسندههای مختلفی است و طبیعتا هر کدام فضای خاص خودش را دارد؛ مترجم کار برگرداندن این قصهها به زبان فارسی را بسیار تمیز انجام داده و با جمله یا قسمتی گنگ، نامفهوم و پیچیده در این داستانها برخورد نمیکنیم.