همانطور که در مقدمه کتاب فراموشی آمده، داستانهای بسیار کوتاه یا همان Flash Fictionها در سالهای اخیر جزو کتابهای پرفروش در آمریکا هستند. مترجمها این موضوع را در مقدمه مجموعههای دیگری از همین گونه داستانها که به فارسی برگردانده شدهاند هم اشاره کردهاند. هنوز در ایران آنطور که باید و شاید از این مجموعهها استقبال نشده. اینطور که از بازار کتاب پیداست، مردم ما بیشتر پی رمان میروند.
درباره مجموعه داستان فراموشی
کتاب فراموشی شامل 29 داستان بسیار کوتاه از نویسندگان معاصر آمریکا است. حجم داستانها بیشتر از سه یا چهار صفحه نیست. ماجراهایی که در این مجموعه قرار گرفتهاند سعی دارند وضعیت اجتماعی آمریکا را تعریف کنند و واقعیتهایی را که گاهی در روزنامهها و خبرها میخوانیم روبروی ما بگذارند؛ نقطه مقابل چیزی که در فیلمهای خوش آب و رنگ هالیوودی میبینیم. البته باید این موضوع را هم در نظر بگیرید که آثار گردآوری شده در این مجموعه بیشتر حول سالهای پایانی دهه هشتاد میلادی منتشر شدهاند و سه دهه از عمرشان میگذرد. این موضوع را حتی از جنس داستانها هم میشود تشخیص داد.
چه نویسندههایی در کتاب فراموشی هستند؟
داستانهای این مجموعه (به غیر از یکی از آنها) از کتاب «داستانهای بسیار کوتاه» با نام فرعی «72 داستان بسیار کوتاه» که توسط ناشری آمریکایی در سال 1992 به چاپ رسیده، انتخاب شدهاند. طبق گفته مترجم در مقدمه کتاب بسیاری از این قصهها در دهه هفتاد و هشتاد میلادی برای اولین بار منتشر شدند و تمامی نویسندهها (به جز پاوائو پاولیچیچ) اهل آمریکا هستند. نویسندههایی که در این کتاب حضور دارند به غیر از سه چهار نفرشان، چندان اسمهای مطرحی نیستند؛ «جان آپدایک»، «مارگارت اتوود»، «مایکل اوپنهایمر»، «دایان ویلیامز»، «دن اوبرایان» و «کیت چاپین» از جمله نویسندههای شناختهشده این مجموعهاند.
بخشی از یادداشت آرتوش بوداقیان، مترجم کتاب
بیان و در معرض دید و قضاوت قرار دادن دردها و فضیلتسوزىها و سایر ناهنجارىهاى سارى و جارى در جوامع گوناگون بشرى تنها از عهده نویسندگانى برمىآید که در آثار خود از مطرح کردن واقعیات خشن و ناهنجار حاکم بر جوامع انسانى به قصد مقابله و چارهجویی و نه صرفا تعکیس مکانیستى آنها، هراسى ندارند.
مضمون داستانها
وجه مشترک داستانها تلخ بودنشان است. در هر کدام از این ماجراها به گوشه و کنار آمریکا سرک میکشیم و یک سرگذشت و یا یک تصویر از آدمها میبینیم که نمایانگر وضعیت دردناک آن جامعه هستند. بیشتر داستانهای این مجموعه آن ضربهای را که یک داستان کوتاه باید بزند، دارند؛ ضربهای که به طور معمول در بند پایانی هر قصه میآید و مخاطب را غافلگیر میکند. اکثر قصههای این مجموعه از دل آدمهای معمولی، و بهتر است بگوییم قشر متوسط جامعه آمریکا آمده و مضمونهایی نظیر خرافهپرستی، جهل، فرصتطلبی، مشکلات زندگی زناشویی، بیرحمی و رابطههای ناسالم در خود دارند.
چند نمونه از داستانهای خوب کتاب فراموشی
بعضی از داستانها بیشتر از سایر آثار این مجموعه ملموستر و تمیزتر حرفشان را میزنند. یکی از آنها قصه «اخراج هنگام صرف صبحانه» نوشته لری فاندیشن است که به زندگی مهاجران در آمریکا اشاره میکند؛ این داستان، هم به طور واضح حرفش را میزند و هم از حدود داستانی خودش خارج نمیشود. چیزی که باعث شده این داستان در ذهن ماندگار شود، طنز تلخی است که در خود ماجراست، نه در لحن و زبان و یا حتی در گفتوگوها.
در داستان «یک پایان متفاوت» از دایان ویلیامز هم عنصر طنز به همراه غافلگیری انتهای قصه است که باعث میشود این ماجرا برای همیشه در ذهنتان بماند و تبدیل شود به یکی از آن ماجراهایی که میتوانید سر میز شام برای رفقایتان تعریف کنید. از دیگر داستانهای خوب این مجموعه باید به «کارد سیبزمینی پوستکَنی» اثر مایکل اوپنهایمر اشاره کنم؛ اینیکی هم از آن قصههای فراموشنشدنی است؛ قصهای سرراست و دلنشین. همین حالا اگر عنوانش (به انگلیسی: The Paring Knife) را در اینترنت جستجو کنید میبینید که توسط سایتها و وبلاگهای مختلفی بازنشر شده. طبیعتا به دلیل گردآوری داستانها از نویسندههای مختلف، با سبک نگارشها و زاویه دیدهای مختلفی هم روبرو هستیم.
بخشی از مجموعه داستان فراموشی
بخش پایانی داستان «نوازش سگ مرده»
پتوی سبز توی دستهایم بود و خونهای روی آن داشت خشک میشد ولی خونها با شستشو پاک میشدند. خونهای ریخته شده روی کف ماشین هم به چشم نمیآمدند. میشد تظاهر کرد که اصلا خونی آنجا ریخته نشده، و آن لمس کردن پوست سرش… آن نیز به زودی فراموش میشد.