کتاب «عشق اول من» نوشته ایوان کلیما نویسنده چکتبار است. این مجموعه نخستین بار در سال 1986 میلادی به چاپ رسید و چند سال پیش با ترجمه فروغ پوریاوری که مترجم دیگر آثار کلیما است منتشر شد. در کنار معرفی کتاب، بخشی از هر داستان را هم آوردهایم.
کتاب «عشق اول من»
مجموعه داستان «عشق اول من» چهار داستان دارد که همانطور که از نام آن برمیآید درباره «عشق» و مفهوم آن از نگاه نویسنده است. در مواقع بسیاری موضوع عشق به تنهایی میتواند اثری را جذاب سازد و یا دستکم توجه بسیاری را جلب کند (شاهدش همان رمانهایی که برای فروش بیشتر، در عنوانشان از کلمه «عشق» استفاده میکنند). اما ماجرای «عشقهای اول» کمی متفاوت است. شاید به این خاطر که عشق اول کمتر از سوی عاشق تحلیل و بررسی میشود و بیحساب و کتاب اتفاق میافتد.
عشق و جنگ
اگر بخواهیم آنچه را که جان کلام کتاب «عشق اول من» است بدون لو رفتن ماجرا بگوییم، باید بنویسیم: «بهتر است ناشاد باشی و معشوق تا شاد و بیعشق». نویسنده گویی این فلسفه را در ذهن داشته و از آن مجموعهای خلق کرده است. داستانهای «عشق اول من» متفاوت و در عین حال دارای وجوه مشترک هستند.
این عشقهای دوران نوجوانی و جوانی، همهشان یا در دوران جنگ دوم جهانی و یا کمی پس از آن است. شخصیتها همه متاثر از خشونت زننده جنگ هستند، اما آنها هنوز هم انسانند. آنها هنوز با نگاهی با حرفی و با حرکتی دلشان شاد یا غمگین میشود. آنها مرگ، بی عدالتی و خشونت را خیلی بیشتر از عشق لمس کردهاند اما وقتی عشق میآید میبینیم که همه آن مصیبتها در سایه اتفاق اصلی، عشق، قرار میگیرند.
شازده کوچولو یک کلاسیک آمریکایی است؟
ایوان کلیما، تمام شخصیتهای داستان را از یهودیان چکاسلواکی انتخاب کرده است. همانطور که گفتیم، موضوع اصلی عشق است اما خردهداستانهای روایت شده، تصویرسازیها و ساختن حال و هوای ملموس یکی از مهمترین اتفاقاتی است که این مجموعه را کاملتر میسازد. چهار داستان، چهار زن و چهار پسر نوجوان و جوان، در خلال تبعید، خونریزی و ظلم هنوز عشق و عواطف انسانی را به جنگ نباختهاند. کتاب «عشق اول من» و آثار دیگر کلیما تا سالها در کشور خودش اجازه انتشار نداشت. او در سالهای اخیر توانسته است در کشورش مجوز چاپ آثار را بگیرد.
بخشی از داستان «میریام»
آدم تا چه مدت میتواند با سیبزمینی خام زنده بماند؟ این را نمیدانستم. اما این جنگ چقدر دیگر میتواند دوام بیاورد؟ بله، همهچیز به این بستگی داشت. میدانستم که ترس حالا از گوشه بخاری بیرون میخزد. تمام طول روز آنجا پنهان میشود. توی دودکش یا زیر سطل زغالسنگ کز میکند، اما وقتی همه خوابشان میبَرد، جان میگیرد، با قدمهای سنگین به سراغم میآید. نفس سردش به پیشانیام میخورد و لبهای بیرنگش نجوا میکند: «وای بر تو»
بخشی از داستان «سرزمین من»
آقای آنتون گفت: «مردم هر کسی را که از خدمت کردن به دیگری خجالت نمیکشد تحقیر میکنند، اما کدامشان در خدمت کسی نیستند؟ حتی آقایانی هم که حکومت میکنند باز در خدمت یک کسی هستند. من همیشه عقیده داشتهام که انسان مادام که به کارش عشق و علاقه داشته باشد هر کاری میتواند بکند. بدون عشق و علاقه هیچ رضایت خاطری وجود ندارد. و برحسب همین عشق و علاقه است که روزی آن قاضی والاتر همهمان را طبقهبندی میکند. میفهمی چه میگویم؟»
نقد کتاب «رفتیم بیرون سیگار بکشیم…» – نویسندههای امروز روسیه
بخشی از داستان «بازی حقیقت»
بعضی وقتها احساس میکنم که خودش را از من پنهان میکند، و برای این حرف میزند که از من فاصله بگیرد، اما این خوب نیست. حرف زدن باید آدمها را به هم نزدیک کند، موهبت زبان در همین است که میتواند به جای بستن بگشاید، و به جای پنهان کردن آشکار سازد. زبان بزرگترین ابداع است و اگر به خداوند اعتقاد داشته باشم، فکر میکنم که این بزرگترین موهبتی است که به انسان داده.
بخشی از داستان «بندبازها»
احساس کردم که زندگی وسوسه مدام مرگ است. اجرایی مدام روی مغاک است، که در آن انسان باید تیر مخالف را هدف قرار دهد حتی اگر از سر سرگیجه محض، نتواند ببیندش. باید به پیش برود، پشت سرش را نگاه نکند، پایین را نگاه نکند، نگذارد آنهایی که راحت و آسوده روی زمین سفت ایستادهاند و فقط تماشاگرند، وسوسهاش کنند.
کتاب | عشق اول من |
نویسنده | ایوان کلیما |
مترجم | فروغ پوریاوری |
ناشر | ثالث |
صدف پیکامی