شرمن الکسی یکی از پرکارترین نویسندههای آمریکاست و البته این پر کار بودن باعث نشده که کیفیت کارهایش افت کند؛ آثارش همراهی منتقدها را داشته و توانسته نظر مثبتشان را جلب کند. کتاب «رقصهای جنگ» یکی از آثار اوست به فارسی برگردانده شده که در این فرصت معرفیاش میکنیم.
شرمن الکسی
شرمن الکسی یک سرخپوست است و در نوشتههایش این موضوع را به وضوح بازتاب میدهد؛ یعنی بعضی از واقعیتهای مرتبط با «سرخپوست بودن» و مشکلها و مسائل مختلفی را که به همراهش دارد مطرح میکند. کتاب «رقصهای جنگ» هم از این قضیه جدا نیست. او که به عقیده مجتبی ویسی، مترجم کتاب، پدیدهای تازه در ادبیات آمریکا است، آثار مختلفی در قالب رمان، مجموعه داستان و شعر منتشر کرده؛ از جمله «خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست پارهوقت» (رمان)، «قاتل سرخپوستها» (رمان)، «پوست کلفتترین سرخپوست دنیا» (مجموعه داستان) و «یک ترانه گوشخراش» (مجموعه شعر). شرمن الکسی موفق شده جایزههای کتاب ملی آمریکا، بنیاد همینگوی و پن فاکنر (به خاطر کتاب «رقصهای جنگ») را به دست بیاورد. به غیر از این کتابها، داستان کوتاهی از او در مجموعه «خوبی خدا» در کنار نویسندگانی نظیر جومپا لاهیری و هاروکی موراکامی منتشر شده است.
رقصهای جنگ
این کتاب نه یک مجموعه شعر است، نه رمان. همانطور که مترجم در مقدمه کتاب به این موضوع اشاره کرده، کتاب در این دستهبندیها نمیتواند جا بگیرد، چرا که هم چند قطعه شعر در آن آمده و هم یکی دو متن این کتاب نزدیک به یادداشت، خاطرهنویسی و روایتی از یک اتفاق است تا یک داستان. حتی در این بین یک مصاحبه هم پیدا میشود؛ مصاحبهای ساختگی و البته بامزه.
بیان خاص و طنازانه
چیزی که این نویسنده را از دیگران متمایز میکند سبک نگارش متفاوت اوست؛ طوری یک ماجرا را تعریف میکند که انگار یکی از دوستانتان دارد برایتان یک حادثه واقعی را شرح میدهد. از این نظر، داستانهایش کاملا ملموساند. و مهمتر از این ویژگی، استفاده دقیق و درست از عنصر طنز در کارهایش است که خواننده را سر شوق میآورد. اگر هم اتفاق تلخ و ناراحتکنندهای را بیان میکند، نگاه و برداشت مخصوص به خودش را ارائه میدهد که قطعا به تلخی واقعیت نیست و حتی ممکن است مخاطب را به خنده بیندازد.
شرمن الکسی به سبب نگارش این کتاب جایزه ادبی پن فاکنر آمریکای شمالی را به دست آورده. او از آن نویسندههاییست که اگر یکی از آثارش را دوست داشته باشید، بدون شک از بقیه کارهایش هم لذت میّبرید. شاید بین دو اثرش اختلاف سطح و کیفیت وجود داشته باشد، اما همیشه راضی نگهتان میدارد.
بخشی از کتاب «رقصهای جنگ»
در صف ناهار پشت سر یک راهبه ایستاده بودم که ناگهان دیدم یک عنکبوت قهوهای گوشهگیر روی شانهی او جا خوش کرده است. ناخودآگاه با دست ضربهای به آن جانور بندپا زدم و روی زمین پرتش کردم.راهبه فکر کرد که از سر شوخی و یا کینه این کار را انجام دادهام چون رو برگرداند و صاف توی چشمهایم زل زد. من هم در مقابل نظر او را به عنکبوت قهوهای گوشهگیری حواله دادم که کف سالن به سرعت از ما دور میشد. راهبه ابتدا قدمی به عقب برداشت اما بعد دو قدم بسیار بلند به جلو برداشت و عنکبوت را زیر پایش له کرد. سپس نفسی از سر آسودگی خیال کشید؛ من هم نفسی از سر آسودگی خیال کشیدم. او بعد نگاهی از سر شرمندگی به من انداخت و گفت: «عذر میخواهم.» به پیش پایش، به عنکبوت له و لورده هم نگاهی انداخت و گفت: «از تو هم عذر میخواهم.»
کتاب | رقصهای جنگ |
نویسنده | شرمن الکسی |
مترجم | مجتبی ویسی |
ناشر | مروارید |