کمتر پیش آمده که از رمانی خارجی قبل از اینکه به فارسی ترجمه و منتشر شود، نقدی بخوانیم؛ در یکی از این معدود موارد، سالها پیش از آنکه کتاب آمستردام به قلم میلاد زکریا به فارسی برگردانده شود، نقد کوتاهی از این اثر در مجله گلستانه به چاپ رسید. حالا که حدود ده سالی از انتشار این رمان به زبان فارسی گذشته و خوانندههای بسیاری این کتاب از ایان مکیوون را خواندهاند، بد نیست نگاهی بیندازیم به آنچه در سال 1381 در نقد کتاب آمستردام منتشر شده بود.
رمان «عشق پایدار» ایان مک یوون در سال 1997 نتوانست به فهرست نیمهنهایی جایزه پر آوازه بوکر در ادبیات داستانی راه یابد. اما کتاب آمستردام در سال 1998 برنده این جایزه شد. این رمان را شاید بتوان با دو رمان نخست مک یوون The Comfort of Strangers و The Cement Garden مقایسه کرد.
از آمستردام تا لندن
خصیصههای بریتانیایی کتاب آمستردام بسیار است و با وجود عنوانی که دارد، زمان و مکان وقوع بیشتر حوادث آن در لندن و سرزمین دریاچهها (بخش کوهستانی و پر دریاچه در شمال غربی انگلیس) است. میزان ناخوشایندی آن هم، در بالاترین حد است، اما نسبت به نخستین داستانهای جدی مک یوون بهسامانتر است. زیرا در سراسر آن طنز ویژه مکیوون حضور دارد؛ اگرچه با این فرض که شوخطبعی یوون کاملا حزنانگیز است. حال و هوای کلی و بخشی از مضمون این اثر خواننده را بارها به یاد یک سریال شاهکار سال 1990 یعنی House of Cards (خانه پوشالی) میاندازد که یان ریچاردسون در آن نقش یک وزیر شرورکابینه توری را بازی میکند.
آنچه خوانندگان تمایل دارند از آثار داستانی مکیوون به خاطر بیاورند، میل شدید به فاجعههای بهتانگیز است؛ تکه تکه شدن اعضای بدن انسان در «آسایش بیگانهها»، رویارویی میان یک زن و دو سگ وحشی و درنده در Black Dogs و سانحه بالون که در «عشق پایدار» آغازی عالی دارد. اما در کتاب آمستردام هیچ نکتهای با این حوادث برابری کامل نمیکند.
در عوض، نحوه پرداختن به رنج و عذاب دو شخصیت اصلی داستان -کلایو لینلی (آهنگساز) و ورنان هالیدی (سردبیر یک روزنامه)- حتی زمانی که به فاجعه نزدیکتر میشوند، بیتفاوتتر و با طعنه بیشتری همراه است. این سردی، بسط عادت همیشگی مکیوون است تا از جنبههای احساسی رویاروییهای خیالش با روایتی فکورانه و دقیق، بکاهد. در واقع، این کار ممکن است خشونت را طبیعیتر و گریزناپذیرتر جلوه دهد.
روایت داستان
کتاب آمستردام از بیان مبسوط راوی اول شخص -Joe Rose- شخصیت اصلی داستان «عشق پایدار» بهره میگیرد و از اینکه خواننده را کاملا تحت سیطره خود قرار بگیرد اجتناب میکند. در آن رمان، تحتنظر گرفتن مخفیانه جو توسط Jed Parry وسواسی، تبدیل به یک کابوس میشود. از سوی دیگر، صدای راوی در «آمستردام» با طعنهای صریح همراه است. در آغاز تحسینانگیز رمان، در محل مردهسوزی که آخرین لحظات ادای احترام به مالی لین است، کلایو و ورنان، دو عاشق پیشین مالی، هنگامی که گفتوگو با همسر مالی را به پایان میرسانند از گذشته یاد میکنند. کلایو و ورنان، هر دو از جورج لین متنفر هستند و این تنفر با مشاهده مراقبت تحکمآمیز او از همسر محتضرش شدیدتر شده است.
هنگامی که کلایو جمعیت حاضر در محل مردهسوزی را همانند اجسادی که ایستادهاند تا مرگ نو را خوشامد گویند، جمعی «وحشتزده» توصیف میکند تلنگرهای عمیق و سریعی بر ذهن مخاطب میزند و اقتداری بیش از یک اقتدار فردی را در ادراکشان پدید میآورد. جولیا گارمونی، وزیر امور خارجه جناح راستی که کلایو را برای ملاقات دعوت میکند، خصوصیات یک سیاستمدار را به نمایش میگذارد؛ حرکات چشم، جستوجوی بیآرام و قرار شنوندگان یا فراریها، و یا نزدیکی با بعضی اشخاص عالی رتبه -از نسلی هستند که درانگلیسی بزرگ شده که از اشتغال فراوان، دانشگاههای جدید، کتابهای جلد شومیز پر جلا، موسیقی راکاندرول و آرمانهای تحقق یافته سرشار است.
از اینرو آنها از زمانی که دولت مارگارت تاچر آزاداندیشی را کنار گذاشت و تبدیل به یک غرغرو شد در مصونیت قرار گرفتند. در بسیاری از قسمتهای این کتاب، کلایو و ورنان کانون توجه مشترکی دارند.کلایو خود را وارث Williams Ralph Vaughan میداند؛ او در واکنش به محافظهکاری مدرنیسم و تلاش برای کنارگذاشتن ملودی و هارمونی، کتابی نگاشته است. در آن کتاب Recalling Beaty کلایو به توصیف آهنگ یکی از متعصبان مدرنیسم میپردازد. یک کنسرت همگانی، در تالار کلیسایی متروکه که در آن پایههای یک پیانو بیش از یک ساعت با دسته شکسته یک ویولن پیدرپی برخورد میکرد.
مرثیه قرن مرده
در یادداشتی با رجوع به آدمسوزی نازیسم، علت ناپایداری قالبهای دیگر موسیقی در این مرحله از تاریخ اروپا توضیح داده میشود. مأموریت کلایو، نوشتن یک سمفونی است که هیئت بررسی را در استفاده از قطعه آهنگی از آن در جشنهای هزاره امیدوار سازد. با وجود دو بار تاخیر، او در حال اتمام این کار است و بر ملودی وسوسهانگیزی که عنوانش را «مرثیه قرن مرده» نهاده، متمرکز شده است.
اگر اینطور به نظر میرسد که مکیوون آهنگسازش را همچون ابلهی فریب داده است، چنین چیزی کاملا و یا به تنهایی موضوع موردنظر نیست. هنگامی که کلایو کار خود را با اثر Ode to Joy اثر بتهوون همسان میداند، از حد خود فراتر رفته و مقدمات سقوط خود را فراهم میسازد. اما مکیوون کاری میکند که خواننده از استعداد واقعی این آهنگساز اطمینان حاصل کند.
«آمستردام» به دلیل ردیف شدن وقایع کاملا برنامهریزی شده، یک شکل کارآمد محسوب میشود و توفیق مکیوون در تغییر زمان و به تصویر کشیدن حوادث خارج از ترتیب زمانیشان، همهجا مشهود است. هنگامی که از ولادیمیر ناباکوف سوال کردند که آیا بعضی مواقع کنترل شخصیتهای داستان از دستتان خارج میشود یا نه، پاسخش این بود: «آنها بردگان گالی و همواره تحت کنترل جدی من هستند.»
(گالی: نوعی کشتی بادبانی دراز و کم ارتفاع با دو ردیف پارو که توسط تبهکاران یا بردگان به حرکت درآورده میشد.)
این کتاب، یکی از بهترینها است. اما هنگامی که لطافت طبع بیرحمانه شامل حال دو شخصیت اصلی داستان بهخصوص کلایو میشود، کنجکاوی در اینکه آیا او (ایان مکیوون) واقعا سزاوار ستایش است یا نه، اجتنابناپذیر میشود. گرچه گمان بر این است که کلایو و ورنان هر دو سزاوار مجازاتیاند که نویسنده برایشان در نظر گرفته، اما بههرحال باورش سخت است که آهنگساز در آستانه اتمام سمفونیاش «سادهلوحانه» متقاعد میشود که خود را یک «نابغه» بنامد. و مهم اینکه نابغهها را هم در کشورش قبول دارد؛ «در اینجا بتهوونی وجود نداشته است.» آیا میتوان کاملا تصور کرد که عامل هزیمت کار ورنان، همسر این سیاستمدار است؟
پینوشت: با توجه اینکه نام نویسنده کتاب آمستردام تقریبا در تمام منابع فارسی «ایان مکیوون» ذکر شده، نام نویسنده را در متن به این شکل تغییر دادیم.
ترجمه از پیمان هاشمینسب