خیلیها گله میکنند که بسیاری از داستانهای ایرانی به یکنواختی رسیدهاند و حرف و سوژه تازهای ندارند. این حرف درباره کتاب «شهرهای گمشده» صدق نمیکند. آیدا مرادی آهنی سراغ داستان و سوژه سنگینی رفته و میشود گفت در اجرا هم موفق عمل کرده. با معرفی این رمان در سایت دانای کل همراه باشید.
عشق و سیاست
بعضی از نویسندهها برای بیان حرفها و دیدگاههایشان ترجیح میدهند موضوعی دیگر را بستر اصلی نشان بدهند و در جریان ماجرا، حرف خودشان را بنویسند. گاهی وقتها حرف اصلی در این نوع داستانها، سیاسی است و نویسنده برای دور زدن سانسور دست به چنین کاری میزند. در خصوص «شهرهای گمشده» شاید نتوان این حرف را زد، اما از طرفی دیگر هم نمیشود گفت که وجه سیاسی رمان کمرنگ است. هرچند نویسنده قصد ندارد به طور مستقیم و با تاکید، اتفاقهای سیاسی را مقابل چشم ما بگذارد، اما شخصیتهای داستان در این فضا دارند نفس میکشند و با هم در ارتباطاند.
داستان کتاب «شهرهای گمشده»
داستان در نیویورک اتفاق میافتد و محیا قوامیان، شخصیت اصلی قصه است که به دلایل شخصی، با ویکیلیکس کار میکند (البته کارهای جزئی) و در ادامه هم به نوعی ناچار میشود کار با آنها را ادامه دهد. او در این حال با یک مرد آمریکایی که مشاور سیاسی مهمی است، آشنا میشود و یک رابطه لطیف و ملایم بینشان کمکم شکل میگیرد. هرچند محیا میل و رغبت زیادی برای داشتن یک رابطه ندارد، اما به هرحال درگیر این قضیه میشود. شخصیت اصلی پیچیده و چند وجهی است، و شاید به همین دلیل در ذهن مخاطب یک انسجام و نظم مشخص ندارد؛ با وجود اینکه داستان حول او میچرخد و دربارهاش هم اطلاعات کم نداریم. ما از گذشتهاش هم باخبر میشویم و درونیاتش را هم میفهمیم، ولی هنوز هم برایمان تا حدودی غیرقابل پیشبینی است و کمی عجیب.
آیدا مرادی آهنی شهر را در کتاب شهرهای گمشده به شکل کلاسیک تعریف و توصیف نمیکند؛ اینطور نیست که مانند یک جهانگرد در داستان قدم بزنید و نویسنده مثل یک راهنمای گردشگری از مکانها و خیابانها بگوید. البته که ممکن است از ظاهر شهر هم بخوانید، اما آن چیزی که پررنگتر است ویژگی فرهنگی و مسائل و اتفاقهای مرتبط با آن شهرهاست؛ طبیعتا این تعریفها رنگی و زیبا نیستند و یک تصویر خاکستری پیش روی خواننده میگذارد.
کنایههای سیاسی
در این رمان، ما شکلگیری یک رابطه را در دل اتفاقهای سیاسی میخوانیم؛ طوری که در گفتگوهای محیا و مرد آمریکایی، بیشتر از دیالوگهای دوستانه، طعنه و کنایه به مسائل شهرهای یکدیگر را میبینیم. اگر خیال میکنید داستانهای داخلی درگیر کلیشه هستند یا موضوعهایشان شبیه به هم و تکراریاند، باید بگویم «شهرهای گمشده» حداقل کاری که میکند این است که این نگاه شما را تغییر میدهد. هرچند ممکن است کمی دیر شما را به دل ماجرا ببرد، اما اگر همراهیاش کنید و بیحوصله نباشید، آخر داستان خوشحال خواهید بود که کتاب را نصف و نیمه ول نکردهاید. به ویژه که یک پایان غافلگیرکننده منتظرتان است.
بخشی از کتاب «شهرهای گمشده»
«آن مرد شما را جوری بار آورد که به علم خود باشید. و شما گمان کردید به علم خود بودن یعنی به علم پدر نبودن، یعنی کندن از ریشه، یعنی خود را بدون عقبه شناختن. آیا شناختهاید؟ شما به پدر، به اصل، به والد پشت کردهاید. شما به همه پشت کردهاید و تکفیر شدهاید. از آن خانه گریختید، اما به کجا؟ حالا هم میگریزید. به کجا؟ به خانه بگریزید، و قبلش خودتان را بشناسید. و قبل از آن، خودتان و کارهایتان را بپذیرید.»
کتاب | شهرهای گمشده |
نویسنده | آیدا مرادی آهنی |
ناشر | سده |