رمانی که در مدت زمان کمی موفق شد مخاطبش را پیدا کند و به چاپهای بعدی برسد؛ اگر اشتباه نکنم در عرض هشت ماه به دهمین چاپ خودش رسید. در این فرصت نگاهی میاندازیم به کتاب «خاما» نوشته یوسف علیخانی.
عامهپسند است یا نه؟
در این اوضاع بازار نشر گاهی حرفهایی میشنویم از کاستیهای ادبیات داستانی، که کمی عجیب اند. یکی از آنها، ایراد گرفتن به داستانهای بومی و محلی است. حتی اگر داستانهای این بخش اشباع شده باشند (که نشدهاند) باز هم دلیل نمیشود چنین صحبتی را پیش کشید. در فضایی که داستانها پر شدهاند از کافهنشینی و قصههای آپارتمانی و دم دستی، دیدن کتابی نظیر «خاما» غنیمت و باعث خوشحالی است. درباره اینکه کتاب عامهپسند است یا نه هم حرفهایی زده شده. البته گمان نمیکنم کتاب عامهپسند باشد. ضمن اینکه در گفتوگویی که با یوسف علیخانی داشتم، در بخشی از صحبتهایش گفت: «من اصلا خوشحال میشوم به این کتاب بگویند عامهپسند.»
داستان کتاب خاما
داستان این کتاب ماجرای پسرکی است که درگیر عشق میشود و از طرفی هم شاهد کوچ کردهاست که با حوادث و اتفاقهای مختلفی دست به گریباناند. این قصه از سیزده سالگی شخصیت اول شروع میشود و تا چند دهه بعد ادامه پیدا میکند. اما نکتهای که این وسط اهمیت دارد و نباید ازش گذشت، پرداختن به «عشق» است، آن هم در چنین فضایی و البته از زبان یک نوجوان. چیزی که امروز و به ویژه در ادبیات داستانی نوجوان ما کمتر دیده میشود.
«خلیل» دچار عشقی است و آن را به زبانی لطیف و ساده و شاعرانه برای ما تعریف میکند و صحبتها و کلامش شاعرانگی دارد. برای درک بهتر این حرف، به این بخش از کتاب نگاه کنید: «…تو چه نسبتی داری با تب و شب که تمام شب با تب، تو را تماموقت دارم. کاش هروقت هوایی تو شدم، تب بکنم که تمام شب با تو باشم و شبهای بی تو بودنم را اینطور پر کنم.»
ضرباهنگ رمان
البته در زمان تعریف داستان با این لحن عاشقانه به همین اندازه روبهرو نیستیم. بیشتر در وقتهایی که حرف از «خاما» به میان میآید چنین لحنی را میبینیم. داستان بسیار روان روایت میشود و موقع خواندنش با ضرباهنگ خوبی جلو میروید. البته در بخشی از کتاب، جایی که به نظر میرسد شخصیت اصلی کمی سردرگم و البته خسته است، ریتم داستان کُند و تا حدودی کسلکننده میشود. شاید بتوان گفت یوسف علیخانی به عمد چنین کاری را انجام داده تا مخاطبش را به حس و حال «خلیل» نزدیکتر کند. هرچند، خواندن این بخش کمی از سرعت پیش رفتن مطالعه شما کم میکند و ممکن است حوصلهتان سر برود.
یوسف علیخانی
سه مجموعه داستان «عروس بید» (برنده دهمین دوره جایزه کتاب سال حبیب غنیپور)، «قدمبخیر مادربزرگ من بود» (برنده جایزه ویژه شانزدهمین جشنواره روستا) و «اژدهاکشان» (شایسته تقدیر در اولین دوره جایزه جلال آلاحمد) از او منتشر شده. بعد از رمان «بیوهکشی»، این دومین رمان یوسف علیخانی است. او دست به دوربین هم است و سه مستند «عَلَم»، «نوروزبَل» و «عزیز و نگار» از جمله کارهای تصویری او هستند.
بخشی از کتاب «خاما»
خاما: «شاعر نشدی خوبه خلیل!»
خلیل: «تا تو کنارم هستی، شاعرم.»
خاما: «اتفاقا باید بروم تا تو شاعر بشوی.»
خلیل: «شعر بدون تو چه فایده داره؟»
خاما: «شعر ماندگاره، من چی؟»
خلیل: «شعر تو را ماندگار میکند.»
کتاب | خاما |
نویسنده | یوسف علیخانی |
ناشر | آموت |