زهرا شاهی در کتاب درازکش در ساعت خواب با انتخاب موضوعی متفاوت از رمانهایی که موقعیت مکانیشان محدود به یک خانه و آپارتمان میشود، و همچنین با برگزیدن دو شخصیت اصلی برای داستان و پیش بردن داستان با آنها، خود را به چالش کشیده است. در اینجا نگاهی میاندازیم به این رمان.
اینکه در این شرایط بازار کتاب و اوضاع نه چندان جالب نشر، نویسندهای شجاعت به خرج بدهد و دست به کارِ ایدهای متفاوت شود، جای تحسین دارد؛ البته این جمله مشوقانه صرفا بابت رسیدن به یک موضوع و نگاه متفاوت نیست، که وقتی اجرا ضعیف باشد نمیتوان آنقدرها هم از اثری تعریف کرد. نویسنده با این انتخاب، بیش از اینکه بخواهد واکنش و بازخورد مخاطب را برانگیزد خودش را در عملی کردن یک طرح سخت، به چالش میکشد.
راوی داستان
یکی از ویژگیهای خاص رمان «درازکش در ساعت خواب»، داشتن دو راوی است که دو شخصیت کاملا متفاوت از هم دارند. «شریف» معلم، کتابخوان و علاقهمند به فرهنگ است. اینها را در همان بند آغازین کتاب و در بافت داستانی –و نه ارائه اطلاعات مستقیم از راوی- میفهمیم. از این جمله نباید ساده بگذریم؛ در بعضی رمانها این نکته در نظر گرفته نمیشود و در نتیجه موقع خواندن داستان، یک نویسنده را هم کنار خودمان میبینیم. اما راوی دوم، «متین»، در سمت مقابل راوی اول و از قشر ضعیف جامعه است که درس نخوانده و حالا شغلی دارد که به سختی پیدا کرده و البته به خاطر قد و قامت و ویژگیهای اخلاقی که دارد، به تنش نشسته؛ او بادیگارد شخصیتهای سیاسی است.
شخصیتهای کتاب درازکش در ساعت خواب
اسم شخصیتهای داستان با قصد و منظور خاصی انتخاب شده و این نشان از توجه نویسنده به نشانهها دارد؛ نشانههایی که در طول داستان با آنها برخورد میکنیم. برگردیم به ایده ماجرا؛ ابتدای رمان متوجه میشویم که شخصیت اصلی بنا به مشکلات ژنتیکی، نمیتواند بچهای از خون خودش داشته باشد. البته این موضوع اصلی نیست و نویسنده به طنز به این نکته اشاره میکند: «قصه تکراری زنی که دنبال بچه میگردد. از همین قصههایی که اگر کتاب بشوند عق همه را درمیآورند».
در واقع راوی ماجرا دارد به ما میگوید قرار نیست در این کتاب با چنین چیزی روبرو شویم. درست است، و این «بچهدار نشدن» دستمایه گفتن حرف دیگری است. اما این حرف دیگر، کمی طول میکشد تا به جریان بیفتد. نیمه اول کتاب کمی کُند پیش میرود و بیشتر از اینکه بخواهیم داستان را بفهمیم، به دل شخصیتها میرویم.
معلم قصه سردرگم است و هنوز نمیداند باید چه کار کند؛ حتی در تصمیمهای سادهاش هم مانده و در حالی که به سمت خانه شاگردش در حرکت است و فاصله کمی هم با آنجا دارد، پشیمان میشود و راه کج میکند. کمحرف و غرق در فکر و خیالهایش است. راوی دوم جورش را میکشد و مدام در جنب و جوش و حرف زدن است؛ لحن پایینشهری و یا بهتر است بگوییم «لاتی» دارد که اصطلاح، تکیه کلام و ترکیب جملههای جوانهای پایینشهری درش فوران میکند.
از این دو، «متین» بیشتر از آن آقا معلمِ گیج، بیروح و کسل با ما ارتباط برقرار میکند و به شخصیت شدن نزدیکتر است. به اضافه اینکه آقا معلم ماجرا، رفتارهای متناقضی دارد و تکلیفش با خودش و ما معلوم نیست. «متین» که ویژگیهایی نظیر حامی، بامرام و لوتی بودن را به دوش میکشد، به این دلیل به ما نزدیک میشود که دوران نوجوانیاش را میبینیم و شاهد بعضی تغییرها در شخصیت او هستیم.
ضرباهنگ داستان
ضرباهنگ داستان درازکش در ساعت خواب که ابتدا آهسته است، به مرور و به خصوص از نیمه به بعد، به سرعت مناسبی میرسد و همین روند را به درستی پیش میگیرد. یکی از بخشهای مهم در این رمان، صحنههای زد و خورد است؛ روایت این قسمتها با حذف جملههای اضافی، ذکر عنصرهای مهم ماجرا و توصیف حالت شخصیتها، خوب از آب درآمده. پایانبندی داستان کمی با ذهن شما بازی میکند؛ اینیکی را میشود مثبت دانست، از این لحاظ که میشود دو برداشت متفاوت و درست از آن داشت.
در آخر این را هم باید اضافه کنم که از روایت قصه مشخص است زهرا شاهی برای نوشتن این کتاب، اطلاع و آگاهی خوبی از موضوع و شخصیتها جمعآوری کرده و نویسنده «پشت میزنشین» نبوده و برای اجرای ایدهاش، پیشزمینه لازم را به دست آورده.