پوریا عالمی را مطبوعاتیها خیلی خوب میشناسند، به واسطه ستونهای طنزی که در نشریههای مختلف داشته. کتاب «آدمهای عوضی» که مجموعه داستان کوتاه است، در سال 93 منتشر شد. در اینجا نگاهی انداختیم به این کتاب.
پوریا عالمی
ما با نوع شوخیها و جنس طنز او آشناییم؛ موقعیتی فانتزی و در عین حال واقعی و جدی. در واقع نثر عالمی ادا درنمیآورد و لوس نیست. شاید بهتر باشد بگویم به قصهگویی نزدیک میشود. مجموعه داستان «آدمهای عوضی» شامل هشت داستان است که تقریبا در تمامیشان بیشتر از آنکه با «قصه» طرف باشیم، آدمها و واکنشها را در موقعیتهای مختلف میبینیم. همان چیزی که پوریا عالمی پیشتر در بخشی از صحبتهایش درباره کتاب و همچنین عنوانش، به آن اشاره کرده: «آدمهای این قصهها همه عوضی هستند، یعنی سرجای خودشان قرار ندارند.» نثر داستانها، ساده و دوستداشتنی است و اگر پوریا عالمی را هم نشناسید، مایل میشوید داستانها را بخوانید؛ حتی اگر متوجه شوید با مفهومی عمیق و کشمکشی داستانی مواجه نیستید.
طنز در داستان
عالمی سعی کرده در این مجموعه، کمی از وجه طنازانهاش فاصله بگیرد و خودش را به عنوان یک نویسنده جدی ادبیات بشناساند، اما به نظر میرسد بعضی قسمتها دلش نیامده از یک موقعیت جالب به راحتی و بدون شوخطبعی گذر کند. این ویژگی در داستان «ترک. تلخ بیمصب» به اوج خودش میرسد، با وجود آنکه به هیچ وجه داستانها کمیک نیستند و سعی دارند فضایی رئال پیش روی ما بگذارند. این شوخ بودن را تقریبا در تمامی کارهای این مجموعه میبینیم؛ شوخیهایی که گاهی تلخاند و گزنده.
روایت «آدمهای عوضی»
داستان اول (جشن لیلا) به خوبی قدرت روایت نویسنده را نشان میدهد؛ روایتی که در دیگر کارها شاهدش نیستیم. نویسنده در این اثر از عهده تعریف کردن ماجرایی در یک خانه شلوغ، با چند اتفاق و کلی آدم که مهمترینشان هم بچهها هستند برمیآید. نکته جالب اینکه این داستان، طولانیتر از دیگر کارهای مجموعه است، اما ضرباهنگ مناسبی دارد و به خوبی همان فضایی را که به آن اشاره کردیم برای مخاطب میسازد.
حیف است در این یادداشت کوتاه به داستان «صابر باشم یا هر اسم دیگری» اشاره نکنیم. داستانی که دغدغهمند است؛ همین موضوع هم باعث شده تا این کار جدیتر از سایر داستانهای این مجموعه باشد، هرچند در حد «روایت» باقی میماند. با این حال از کارهای خوب کتاب آدمهای عوضی است؛ به دلیل بیان ساده و صمیمیاش، به خوبی با مخاطب ارتباط میگیرد. اینبار شاید به جای لبخند، دو سه قطره اشک روی صورتتان بنشیند.
جمعبندی
حرف دیگر اینکه پایانبندیها مثل بسیاری از کارهای داخلی، داستان را جمع نمیکند؛ نیمه رها میشود. با تمام این صحبتها، خواندنش پیشنهاد میشود؛ هم از این بابت که در بسیاری از کارهای داخلی کمتر با عنصر طنز، آن هم قاعدهمند و در چهارچوب داستان روبهروییم، و هم به خاطر روایت تمیز و روان که به هیچ وجه مخاطب را خسته نمیکند.
یادداشتی از فرید دانشفر